یکی از مواردی که ارجمند درباره زمان حضورش در دفتر موسیقی بیان میکند، اعمال نفوذ خانه موسیقی در معاونت هنری و دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. نکتهای که جای تعجب بسیار دارد و به نظر میرسد نوعی زنگ خطر برای موسیقی کشور باشد. ارجمند در بخش نخست این گفتوگو به بیان مسائلی درباره خانه موسیقی و واگذاری جشنواره موسیقی فجر به مدیرعامل خانه موسیقی پرداخت که در ادامه میخوانید:
در سالهای گذشته رئیس جشنواره موسیقی فجر همواره مدیر کل دفتر موسیقی بوده است. اما امسال علی مرادخانی تصمیم گرفت تا حمیدرضا نوربخش را به عنوان رئیس سیویکمین جشنواره موسیقی فجر انتخاب کند. نوربخش در سابقه مدیریتی خود برگزاری جشن خانه موسیقی را دارد، که برخی به چگونگی برگزاری این جشن ایرادها و انتقادهایی وارد میکنند. شما درباره برگزاری جشن خانه موسیقی و فستیوال موسیقی تهران چه نظری دارید.
جشنی که خانه موسیقی در امارت مسعودیه برگزار کرد، با حضور همان گروههایی بود که در طول سال اجرای رسمی داشتند؛ با این تفاوت که جشن خانه موسیقی در جایی غیر استاندارد و در یکی از جاهای شلوغ تهران برگزار شد که به جز آزار و اذیت چیزی نداشت. برگزاری این جشن در امارت مسعودیه مشکلات و حاشیههایی به همراه داشت که بعدها من به عنوان مدیر کل دفتر موسیقی در نهادهای انتظامی این مشکلات را حل کردم؛ یعنی غیر حرفهای بودن برگزار کنندگان جشن خانه موسیقی با کمکهای من در بسیاری از جاها حل شد.
دعوت از گروههای پاپ برای حضور در جشن خانه موسیقی، با هدف برداشتهای مالی است
امسال قرار بود بخش پاپ هم به فستیوال موسیقی تهران اضافه شود.
امسال جشن خانه موسیقی میخواست بخش پاپ را هم اضافه کند یعنی آقای محمد علیزاده هم قرار بود، اضافه شود. نکته جالب اینجاست که هنوز موسیقی پاپ در خانه موسیقی به رسمیت شناخته نشده است. موسیقی پاپ که قلب اقتصادی موسیقی ایران را حمایت میکند و پیش میبرد به طور رسمی در خانه موسیقی وجود ندارد؛ حال به نظر شما چرا خانه موسیقی با این که بخشی به نام موسیقی پاپ ندارد، اما برای جشن خانه موسیقی میخواهد از خوانندگان پاپ استفاده کند؟ من فکر میکنم صرفاً برداشتهای مالی است، یعنی محمد علیزاده هم قرار نیست در آنجا کار جدیدی برای مردم ارائه کند و همان کنسرتهای گذشته را در برج میلاد تکرار میکند.
در کل دیدگاهتان درباره واگذاری جشنواره موسیقی فجر به مدیرعامل خانه موسیقی چیست؟
آیا خانه موسیقی از پس برگزاری جشن سالانه خود خوب بر میآید که میخواهیم جشن بزرگی مثل جشنواره فجر را دست آنها بدهیم؟آیا آقای نوربخش در سابقه خود در مدیریت خانه موسیقی خیلی خوب عمل کرده و خیلی خوب مدیریت کرده که ما یک اتفاق بزرگ ملی کشور را با همه بهایی که باید بپردازیم داریم به او میدهیم. در واقع وزارت ارشاد دارد چنین هزینهای میکند، اعتبار خودش را در میان بخش زیادی از هنرمندان موسیقی از دست میدهد به قیمت اینکه آقای نوربخش رئیس جشنواره فجر باشد. در حالیکه امروز رئیس جشنواره فجر باید مدیر کل دفتر موسیقی باشد؛ چون وزارت ارشاد در آنجا کارفرما است و وزارت ارشاد مسئول رسمی و حاکمیتی این جشنواره است.
هنرمندان را به عنوان زینتالمجالس به جشنها میآورند
مثلا فرض کنید آقای ایوبی به عنوان رئیس سازمان سینمایی کشور تنها فقط یک سهم عضو شورای سیاست گذاری را در جشنواره فیلم فجر خواهد داشت؟ همین؟ یعنی ما هیچ نقش دیگری نخواهیم داشت؟ حالا وزارت ارشاد به طور کامل جشنواره را به آقای نوربخش محول میکند. آقای مراد خانی میگوید ایشان با عنوان حقیقیاش حضور دارد اما چه شخص حقیقی؟ شخصی که در مظان اتهام است و میگویند تخلف دارد؛ شخصی که در بین هنرمندان مقبولیت ندارد وخودش را زیر سایه شورای عالی اعم از هوشنگ ظریف، آقای پورتراب، استاد شجریان و استاد علیزاده پنهان میکند.
متاسفانه ایشان هنرمندان را به عنوان زینت المجالس در جشنها میآورد؛ چگونه است که نوربخش رئیس جشنواره فجر میشود؟ این رفتار آقای مرادخانی به نظرم یک جور بیاحترامی به جامعه موسیقی است؛ جامعه موسیقی که صدها نفر در اعتراض به عملکرد خانه موسیقی نامه مینویسند و معترض هستند؛ رئیس خانه موسیقی که در مقابل مشاور آقای مرادخانی یعنی آقای جلال مشفق به من به عنوان مدیرکلاش رسما توهین میکند، اتهام میزند، فرافکنی میکند آن وقت ایشان را به عنوان رئیس جشنواره انتخاب میکنند؟ به نظرم این رفتار در تناقض با سیاست دولت تدبیر و امید در جذب حداکثری مردم و ایجاد امنیت و اعتماد عمومی است؛ اعتماد عمومی را باید از هنرمندان و برای هنرمندان داشته باشیم. بنابراین این رفتار را اصلا متناسب نمیدانم و اینکه چرا وزارت ارشاد در قبال بسیاری از این تخلفات و بسیاری رفتارهایی که در مقابل مطالبات خانواده موسیقی است، سکوت کرده است؟
در ماههای اخیر در فضای رسانهها اعتراضهای بسیاری به عملکرد چندین ساله خانه موسیقی مطرح شد. اما بسیاری از این اعتراضها بیپاسخ مانده است.
چرا معاونت هنری بر حمایت از متخلفین خانه موسیقی پافشاری میکند؟
بخشی از خانواده موسیقی در دانشگاههای ما حضور دارند اساتید شاخص ما معترض هستند؛ در جلساتی که در اعتراض به خانه موسیقی تشکیل میشود اساتید ممتاز و تراز اول این کشور حضور دارند، ولی جواب هیچ کدام از این اعتراضها در قالب حتی یک جمله داده نمیشود و نهایتا آقای نوربخش در آخرین مصاحبهشان گفتند درباره اتهامهایی که به خانه موسیقی وارد است فصل الخطاب تمام این حرفها وزارت ارشاد است. درحالیکه میخواهم اعلام کنم خیر، فصل الخطاب وزارت ارشاد نیست؛ این وزارت به عنوان نهاد ناظر هست ولی چون خانه موسیقی به عنوان یک شرکت غیر تجاری ثبت شرکتها شده، باید در عملکرد اداری خود پاسخگوی ثبت شرکتها باشد؛
یعنی اگر مثلا تغییرات در اساسنامه را چندین ماه و سال ثبت نکرده این غیر قانونی بودن را اداره ثبت شرکتها و قوه قضایه باید اعلام بکنند نه وزارت ارشاد. وزارت ارشاد درباره نظارت محتوایی میتواند نظر دهد نه درباره قانونی بودن آن؛ یعنی بررسی قانونی بودن را ثبت شرکتها باید انجام دهد و حتی تخلفی که بر بازرس خانه موسیقی وارد هست. خود بازرس تخلف کرده یعنی بازرس خانه موسیقی تخلفات هیئت مدیره را گزارش نکرده است؛ و در واقع همه اینها جریمه دارد و در قوه قضاییه رسیدگی خواهد شد. چرا معاونت هنری بر حمایت از متخلفین خانه موسیقی پافشاری میکند؟ به نظر من باید به طور جدی به این رسیدگی شود.
چرا ثبت شرکتها وارد نمیشود تا درباره خانه موسیقی اعمال نظر کند؟
ببینید ثبت شرکتها یک سیکل دارد؛ سیکلش به این گونه است که باید از طریق وزارت ارشاد به ثبت شرکتها اعلام بشود یعنی باید نامهای از شورای نظارت بر مؤسسات فرهنگی به ثبت شرکتها برود. اینکه چرا نامهای نرفته و اگر رفته چرا یک سال و نیم تعلل در آن هست، چیزی است که به نظر من وزارت ارشاد یابد پاسخگو باشد.
کدام بخش وزارت ارشاد؟
به نظرم الان چند بخش وزارت ارشاد باید پاسخگو باشد؛ در وهله اول شورای نظارت بر مؤسسات فرهنگی و هنری و شورای فرهنگ عمومی. این شورا، شورایی است که در دولت قبل خانه سینما را متهم به غیر قانونی بودن و غیرقانونی عمل کردن، کرد. یعنی همان روندی که درمورد خانه سینما بود درباره خانه موسیقی هم باید پی گرفته شود. در آن دوره وزرت ارشاد از ظرفیتهای قانونی خود استفاده کرد ولی در این دوره استفاده نمیکند؛ اینکه وزارت ارشاد چرا چشم میبندد و پاسخگو نیست، نکتهای است که در وهله اول خود وزارت ارشاد و شخص آقای وزیر باید پاسخگو باشد؛ در وهله دوم سازمان بازرسی کل کشور که الان نهاد مستقل در برابر وزارت ارشاد هست، پاسخگو نیست و هیچ گزارشی را منعکس نمیکند.
سازمان بازرسی کل کشور درباره دوشغله بودن مرادخانی سکوت کرده است
برخی رسانهها انتقادهایی به دو شغله بودن آقای مرادخانی داشتند.
همین سازمان بازرسی کل کشور مثلا درباره دو شغله بودن آقای مرادخانی هم سکوت کرده است. این شُبهه در مورد من و آقای ملانوروزی هم بود؛ که مسئله من و آقای ملانوروزی حل شد. من از حوزه هنری استعفا کردم و در دفتر موسیقی مستقر شدم و مسایل استخدام انجام شد ولی در مورد آقای مرادخانی چرا وزارت ارشاد پاسخگو نیست؟ چرا موزه موسیقی توسط ایشان و فرزندشان مدیریت میشود در حالی که از نظر قانونی این موزه باید به عنوان یک بخش مهمی از شهرداری، نیازهای کل شهر تهران در عرصه موسیقی را برطرف کند؛ چندین میلیارد تومان هزینه راه اندازی استودیو موزه موسیقی شده است که در افتتاحیهاش اساتید هم آمدند.
امروز آقای مرادخانی باید گزارش عملکرد استودیوی موزه موسیقی را در سال گذشته ارایه دهد؛ تا ببینیم شهرداری چند میلیارد هزینه کرده که چه اتفاقی بیفتد؟ من تصورم این است که این رفتارها بیاعتمادی ایجاد میکند؛ من با بسیاری از هنرمندان که این روزها برخورد میکنم از من گله مندند که چرا زودتر استعفا نکردهام، آنها میگویند ما با وجود تو امیدوار شده بودیم و الان متوجه شدیم که نباید امیدوار باشیم.
هنرمندان اعتراض میکنند اما حکم نوربخش تنفیذ میشود
یک دیوار بیاعتمادی به وجود میآید، وقتی من در آنجا هستم امیدوار میشوند وقتی میآیم بیرون ناامید میشوند؛ چون میگویند تمام تلاش تو و تمام آنچه میگفتی تاثیری ندارد. صدها هنرمند اعتراض میکنند ولی در جواب اعتراض آنها حکم آقای نوربخش به عنوان رئیس جشنواره موسیقی تنفیذ میشود. این بیاعتنایی به هنرمندان دارد بیاعتمادی عمومی به وجود میآورد.
آقای نوربخش اعلام کرده که «میخواهیم بیشتر اساتید را به جشنواره موسیقی فجر بیاوریم و جشنواره را به سمت حرفهای شدن ببریم و جای عرض اندام جوانها هم در جشنواره موسیقی جوان است». این حرف یعنی اینکه در جشنواره موسیقی فجر دیگر خبری از بخشهای رقابتی و حضور گروههای جوان نخواهد بود؟ آیا این سیاست میخواهد جوانان را صرفاً در جشنواره موسیقی جوان نگه دارد در حالیکه ما در جشنواره موسیقی جوان میبینیم که آنجا تک نوازی و تک خوانی مطرح است، نه گروه نوازی و اجراهای گروهی و صحنهای. یعنی هنرجو و یا هنرمند میآید به عنوان کسی که دورهای گذرانده و حالا میخواهد مسابقهای بدهد تا اگر کارش خوب باشد، برای ادامهی راه تشویق شود. نظرتان درباره این روند چیست؟
شما اگر فرم فراخوان جشنواره جوان را نگاه کنید، این جشنواره فقط شناسایی استعدادها در سه رده سنی است. سال گذشته تا زیر 27 سال بود امسال زیر 24 سال شده، یعنی کسی که 25 ساله باشد نمیتواند شرکت کند مگر در آواز، آواز فقط تا 27 سال است. پس میبینیم آن جشنواره یک جشنواره دیگری است با یک ماهیت دیگر؛ اول اینکه من فکر میکنم این حرف آقای نوربخش توهین به تمام کسانی است که در این سالها در جشنواره فجر شرکت کردهاند؛ یعنی در سال قبل استاد هادی منتظری شرکت کردند استاد مجید کیانی شرکت کرده علیرضا مشایخی و تعداد زیادی از اساتید شاخص شرکت کردند، در میان جوانترها آقای محمد معتمدی وآقای قمصری و خیلیهای دیگر بودند. پس در واقع این نوع رفتار و اینکه ما جشنوارههای دورههای قبل را غیر حرفهای بدانیم و بگوییم امسال میخواهیم جشنواره موسیقی فجر حرفهای شود توهین به تمام کسانی است که تا کنون در این جشنواره حضور داشتهاند.
قبول ندارم که جشنواره سالهای قبل حرفهای نبوده است
نکته بعد این است که تعریف ما از موسیقی سنتی ایران در چه کسانی خلاصه میشود؟ یعنی ما اگر گروههای فعال مثل کامکارها را در نظر بگیریم، گروه آقای پورناظری را در نظر بگیریم، گروه آقای درخشانی را در نظر بگیریم، و گروههای دیگری که هستند، ما نزدیک به 20 گروه فعال در عرصه موسیقی داریم و غیر از آقای پورناظری و کامکارها همه شرکت کرده بودند؛ آیا امسال با صرف حضور گروه آقای پورناظری جشنواره حرفهای میشود؟ چون از آن گروههای دیگر غیر از آقای شجریان همه شرکت کرده بودند؛ حتی در سالهای قبل استاد ناظری هم در جشنواره شرکت کرده بود؛ و حتی گروه کامکارها هم در دورههای قبلتر شرکت کرده بودند.
من فکر میکنم که ما باید ببینیم که ظرفیت موسیقی کشور ما کیست و منظور ما از موسیقی سنتی کشور کیست؟ آیا کسانی مانند علیرضا قربانی، سالار عقیلی، محمد معتمدی، وحید تاج، سرلک، شجریان و... خوانندگان روز موسیقی سنتی ما هستند؟ خب همه کسانی که نام بردم به غیر از همایون شجریان در سالهای گذشته در جشنواره موسیقی فجر شرکت کردهاند. من اصلا قبول ندارم که جشنواره سالهای قبل حرفهای نبوده است.
کسی مخالف حضور چهرههای شناخته شده موسیقی و هنرمندان مستعد و توانمند در جشنواره فجر نیست. اما ای کاش در کنار این فرآیند بخشهای پیشین مانند بخش «نسلی دیگر» و یا بخشهای رقابتی جشنواره باقی میماند. اما گویا برای جشنواره امسال فراخوانی منتشر نشده است.
موسیقی را در افرادی خاص نمیتوان خلاصه کرد
اصلا مگر میشود شما فراخوان ندهید. در واقع بااین حرفِ آقای نوربخش ما ظرفیت استانها را زیر پا میگذاریم. یعنی ما کل موسیقی استانها را نادیده میگیریم، کل موسیقی را در تهران متمرکز میکنیم و در تعدادی افراد خاص! این در واقع نادیده گرفتن قابلیتهای موسیقی انقلاب اسلامی است؛ قرار بوده جشنواره موسیقی فجر آینه تمام نمای موسیقی کشور باشد، آیا تمام موسیقی کشور در تهران خلاصه شده است؟ بیشک خیر.
خب اگر فراخوان ندهید از کجا میخواهید شناسایی کنید؟ یعنی یک گروهی که امروز در یکی از شهرستانها فعالیت میکند و همین امروز هم شروع کرده، شناساییاش از کجا صورت خواهد گرفت؟ از کجا میدانید تمام گروههای استانها را میشناسید؟ اتفاقا من میخواهم بگویم که وزارت ارشاد از نظر قطع ارتباط با استانها یکی از بهترین گزینه هاست؛ من در دفتر موسیقی وقتی به استانها میرفتم، خیلی از رؤسای انجمن موسیقی ما تفاوت دفتر موسیقی را با خانه موسیقی نمیدانستند.
یکی از انتقادهایی که در دوره حضورتان در دفتر موسیقی به شما وارد میکردند، سفرهای استانی شما و نبودتان در دفتر موسیقی بود.
معاونت هنری و خانه موسیقی مرا مؤاخذه میکردند که چرا به شهرستانها میروم
یکی از موارد اعتراضهای «معاونت هنری» و «خانه موسیقی» به من سفرهای استانی بود. آنها به من خُرده میگرفتند که چرا من یک مدیر میدانی هستم؟ چرا من به جای اینکه آخر هفتهام را در خانهام باشم به استانها میروم؟ سفرهای من آخر هفتهها بود و در زمان تعطیلیام به استانها میرفتم. من به هنرمندان سر میزدم، مشکلاتشان را میشنیدم، و جالب این که آقای نوربخش در یکی از مصاحبههایش گفت بعضی از مدیران کل از آقای ارجمند دلخور بودند؛ من تنها مدیر کلی بودم که وقتی به استانی میرفتم تعهداتی ایجاد نمیکردم چون در واقع میدانستم که پول ندارم؛ ولی تعهدات اجرایی ایجاد میکردم، کمکهای معنوی انجام میدادم حمایتهایی که میکردیم حمایتهای اداری بود که اتفاقا موسیقی شهرستانها را رشد داده بود؛ من خیلی مایلم بدانم کدام یک از مدیران کل ما معترض بوده است؟
برخی از انجمنهای موسیقی، «راهزن فرهنگی» شدند
من باید مورد مؤاخذه قرار بگیرم که چرا به استانها سفر میکنم؟ این نکته جالبی است. من در سالی که مدیریت جهادی نام گذاری شده بارها به جرم این سرکشیها باید مورد بازخواست خانه موسیقی و معاونت هنری قرار میگرفتم؟ اینکه چرا بنده به استانها سفر میکنم؟ در حالیکه معمولا سفرهای من در آخر هفته بود و ضمن اینکه استانها بخشی از ظرفیت این کشور هستند و ما نمیتوانیم هنرمندان شهرستانی را نادیده بگیریم. چندین سال است که هیچ پولی به انجمنهای موسیقی استانها داده نشده است؛ یک ریال پول به انجمنهای موسیقی داده نمیشود و انجمنهای موسیقی ما در بسیاری از استانها راهزنهای فرهنگی شدهاند؛ به گونهای که بسیاری از گروههای استانهای ما وقتی میخواهند برنامهای اجرا کنند باید پولی را به زور به انجمن موسیقی بدهند تا بتوانند کنسرتشان را اجرا کنند؛ چرا؟ چون این انجمن پولی برای گرداندن خودش ندارد.
در حالیکه وقتی من پیشنهاد کردم بخشی از بودجه دفتر موسیقی را به انجمنهای موسیقی اختصاص دهیم مخالفت شد؛نظرم این بود که به جای پرداخت پولی به صورت سالیانه به خانه موسیقی که تقریبا عملکرد صفری از آن میبینیم، این پول را به انجمن موسیقی بدهیم.